startup

مهارت های راه اندازی یک استارتاپ

مهارت های لازم برای راه اندازی یک استارتاپ

بیایید این سوال را به این شکل مطرح کنیم: چه مهارت هایی لازمه ی شروعِ فعالیت تجاری مخاطره آمیز، تیم سازی و تبدیل شدن به یک رهبر بزرگ میباشد.

 1.شروعِ فعالیت تجاری مخاطره آمیز

برای تاسیس و راه اندازی کسب و کاری موفق، کسب مهارت های زیر ضروری است:

فعال و پویا باشید: این پویایی به توانایی شما در عملی کردن کارها بستگی دارد. بنیانگذارانِ فعال بسیار آینده نگراند و توانایی تبدیل رویا به واقعیت را دارند.

برای رسیدن به این پویایی، همیشه باید نگرش شفافی داشته باشید- میخواهید کسب و کارتان چگونه باشد و چه چیزی الهام بخش دیگران خواهد بود تا به شما در رسیدن به هدفتان کمک کند. میتوانید سوالات زیر را از خود بپرسید:

*استارتاپ من در چه مورد است؟

*آیا ایده من وقتی برای دیگران مثلا هم بنیانگذاران بالقوه، سرمایه گذاران و مشتری ها توضیح داده میشود به راحتی قابل فهم است؟ اگر چنین نیست، چگونه میتوانم ایده ی خود را بهتر ارائه کرده و افراد را متقاعد کنم؟

*چه کمبودی در منابع وجود دارد؟ در حال حاضر چه دارم( مثلا ایده و تیم موسس) و برای رسیدن به اهداف خود چه چیزی لازم دارم ( مثل سرمایه، کارمندان، مهارت های مدیریت و …).

 

هنگامی که این سوالات را از خودتان میپرسید واقع بین باشید. اگر دوست شما در چنین موقعیت مشابهی باشد، چه توصیه ایی به او میکنید؟ این امر سبب میشود تا خود را از عوامل استرس زا دور کرده و با خود مهربان باشید.

به عنوان مثال، ممکن است ایده ی بسیار خوبی داشته باشید اما لازمه ی آن، داشتن هم بنیانگذاری با تجربه در تیم تان است که در افزایش سرمایه به شما کمک کند. یا شاید نیاز به نظری کارشناسانه دارید تا با تغییر جزئی در ارائه ایده ی اصلی پایگاه مشتریان افزایش یابد.

شناسایی کاستی ها و این پویایی به معنی آن است که همیشه دو گام جلوتر هستید. این نگرش، طرز فکر شما را به سمتی میبرد که با اشتباه کردن مشکلی نداشته باشید، از آنها یاد بگیرید و در این مسیر رشد کنید.  دو محقق به نام های  Michael Frese and Herman Brandstätter این نوع نگرش را رویکرد فعال نسبت به یادگیری و رویکرد فعال نسبت به اشتباه کردن می نامند.

رویکرد فعال نسبت به یادگیری: یک شرکت میتواند به رشد خود ادامه دهد، مادامی که از یادگیری و کسب اطلاعات استقبال کند و خود را با شرایط چالش برانگیز و جدید وفق دهد. این رویکرد کمک میکند که شرکت ها رشد و توسعه یابند و به بازارها و مخاطبان جدیدتر دسترسی پیدا کنند. وقتی تصور کنید که همه چیز میدانید، فرهنگی در کسب و کار خود ایجاد میکنید که مخالف تغییر است و رشد کمی خواهد داشت.

رویکرد فعال نسبت به اشتباه کردن: این رویکرد به توانایی در پذیرش اشتباهات اشاره دارد که میتوانید در کسب و کار خود درس ارزشمندی از آنها بگیرید. این امر به شما کمک خواهد کرد تا متوجه خلأ موجود در کسب و کارتان شوید، به افرادی که دانش و تجربه بیشتری دارند تکیه کرده و کاستی ها و ایرادات خود را اصلاح کنید.

زیرک باشید. این زیرکی به معنای توانایی ایجاد طرز فکری منعطف میباشد. به ویژه در زمان ناپایداری و بحران، چنین طرز فکری در تصمیم گیری، حیاتی است چرا که کمک میکند سریعا خود را با شرایطِ در حال تغییر وفق دهید. به جای متمرکز شدن روی استراتژی های موجود-که ممکن است به طور بالقوه برای کسب و کار مضر باشند- میتوانید به ایده پردازی در مورد روش های جدیدِ قرار گرفتن در موقعیتی خاص بپردازید.

2. تیم سازی قوی

در سال 2011، استیو بلنک- یک کارآفرین آمریکایی که به ایجاد جنبش نوپای ناب کمک کرد- مدلی تئوری را به یک تیم استارتاپ پیشنهاد داد که در این مدل اعضای موسس باید از مهارت ها و ویژگی های زیر برخوردار باشند.

*شخصی که الهام بخش است و کاریزما دارد و میتواند دیگران را مجذوب ایده کند. چنین شخصی سبب میشود تا بنیانگذاران با نگاهی فراتر به چالش های روزانه، اهداف بلند مدتی پیدا کنند.

*متخصصی که محصولی را تولید میکند یا خدماتی را ارائه میدهد.

*فردی که همه چیز از عملیات تا فروش را مدیریت میکند. این فرد با تدبیر است و مسئولیتِ کار را به عهده میگیرد.

*متخصصِ رابط کاربری و تجربه­­ی کاربری که شکاف میان مراجع، مصرف کننده یا مخاطب و تکنولوژی را کم میکند.

 

احتمال آن بسیار کم است که فردی تمام این ویژگی ها را داشته باشد. از اینرو، بیشتر تیم های موسس- مثل اپل، کنوا، ردیت و نتفلیکس- دو یا سه بنیانگذار دارند که هر کدام از آنها از یکی از این مجموعه مهارت ها برخوردار هستند.

 

3. تبدیل شدن به رهبری بزرگ

به رهبری کردن تنها به عنوان یک توانمندی نگاه نکنید. در واقع رهبری، ارتباط سازی با کسانی است که با آنها کار میکنید و برای شما کار میکنند. شما نمیتوانید این روابط را تحمیل کنید بلکه باید در طی زمان آن را به دست آورید- از طریق وقت گذاشتن برای اعضای تیم، تبادل دیدگاه ها و توجه به کارمندان. آخرین مسئله ایی که باید به آن توجه شود، فهمیدن اعضای تیم و کارمندان است که لازم است این توانمندی را در خود ایجاد کنید. شما ممکن است در هدف گذاری و تصمیم گیری خوب عمل کنید اما آیا درک کاملی از واقعیت ها در مورد کارمندان خود دارید؟ از خود بپرسید: آیا کارمندانِ من نسبت به اهداف شرکت آگاه اند؟ آیا من دیدگاه هایم را به روشنی و با اطمینان بیان کردم؟ آیا نگرانی هایی هست که باید آنها را مورد توجه قرار دهم؟ چگونه میتوانم میان تیم های متفاوت اعتماد ایجاد کنم؟

وقتی شروع به کار میکنید، ممکن است شناخت کارمندان، تا حدی راحت باشد. ماهی یک بار زمانی را صرفِ این افراد کنید تا انگیزه آنها و عوامل استرس زا را درک کرده و از احساس تیم های مختلف در مورد حجم کار و فرهنگ سازمان مطلع شوید. وقتی چنین کاری انجام میدهید، از بازخوردهای موثر و راه گشا استقبال کنید.

ایجاد ارتباط در محیط کار ترکیبی، اصل مهمی است که سبب میشود کارمندان، جایگاه شما و شرکت تان را بشناسند و ارزش اهداف و ماموریت های شرکت را درک کنند. این امر برای رهبر، مسئولیت و پاسخگوییِ بیشتری در مقابل سهامداران،کارمندان، مشتری ها و سرمایه گذاران به همراه می آورد.

لازم است به طور همزمان تمام مهارت های ذکر شده را در خود ایجاد کرده تا بتوانید خود را به عنوان یک بنیانگذار، مدیر و رهبر ثابت کنید. این امر به شما کمک خواهد کرد تا مبنایی اساسی برای سبک رهبری تان ایجاد کنید و خود را با شرایط سخت، بهتر وفق دهید.

منبع مقاله

دیدگاه خود را بیان کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.